[شعر]

ساخت وبلاگ
به این فکر می‌کردم که آدم زنده باشد و بدنش شروع کند به تجزیه شدن. نمی‌دانم بعد از مرگ چه اتفاقی برای بدن می‌افتد. می‌گندد و کرم می‌زند و چه و چه. فکر می‌کردم که آدم زنده باشد و عین‌ به عین یک همچین چی [شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 250 تاريخ : دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت: 12:56

من فکر می‌کردم که قرار است طور دیگری باشد. وگرنه اگر بنا بر خرابی‌ست، من که خوب بلدم.

Ye tari mo çul aimom o ye tari pešk mixarom mo ke bio sei ko.

[شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 248 تاريخ : دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت: 12:56

یک عده دارند مرا تهدید می‌کنند. تهدیدهای سفت و سخت. من خوب نمی‌شناسمشان. فقط یک چیزهایی توانسته‌ام ازشان بفهمم. از دور به نظر لباس‌های سیاه کرده‌اند تنشان و از نزدیک قرمز، و شاید هم برعکس. نمی‌توانم ا [شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 236 تاريخ : دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت: 12:56

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 263 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 7:37

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 256 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1398 ساعت: 12:52

نمی‌دانم که دیشبِ من چه‌قدرش خودِ برآمده‌ی من بود و چه‌قدرش جلوه‌‌نماییِ دوزخ. در این سه بار دوبارش منجر به ژستی اصیل و نهایی شد. (اصیل؟) ~ بارِ اول: ژستِ مواجهه با مرکز و کنترلِ جزئیات در بسط و قبضِ [شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 235 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1398 ساعت: 12:52

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 236 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1398 ساعت: 12:52

حالا که روبه‌روی هم‌ایم و 

خوابی دیده‌ایم هردو

که ابطالِ عقدِ ماست.


تو مرا صفحه‌های سیاه می‌بینی و

من تو را سیاهِ صفحه‌به‌صفحه


اما بگو هنوزِ من، هنوزِ شب و روز

این سنگ -که شاهدِ طلاقِ تو و من بود-

وقتی که نامِ من متلاشی شد

وَ تو به قعرِ خودت رفتی؛

ما را چه‌گونه دید؟

[شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 241 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1398 ساعت: 12:52

این که مسیح می‌گوید: «من دردِ شما را به دوش می‌کشم.» چه معنی‌ای دارد؟ درد: به زبان‌آمدنِ گره، و لب‌گشودنِ عقده. پس مسیح می‌گوید: «من گرهِ شما را به زبان درمی‌آورم و عقده‌ی شما را لب باز می‌کنم. یعنی [شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 247 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1398 ساعت: 12:52

در کارِ مسیح به چه چیزی باید دقت کرد؟ به تکنیک‌های او. وقتی که حرف می‌زند یا نمی‌زند. که او چه‌طور و با چه فرمول‌هایی اعجاب می انگیزد و نابود می‌کند. کارِ او بسیار ساده، غریزی و هوشمندانه است. تغییرِ [شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 227 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1398 ساعت: 12:52

******************************* .  همین. همین کافی‌ست که من به تمامی از کارِ نوشتن ناامید شوم و شده‌ام. دیگر چه بلایی بدتر از این ممکن است سرِ من، سرِ آدمِ از همه‌جا رانده‌ای مثلِ من بیاید. به هر حال [شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 246 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1398 ساعت: 12:52

داشتم فکر می‌کردم که من بعدِ همه‌ی این گرسنگی‌کشیدن‌ها، اگر یک روز به شهر برگردم چه‌ جانور عجیبی می‌شوم. داشتم فکر می‌کردم که من همیشه غذای خودم را با مشقت گیر آورده‌ام. تازه اگر گیر آورده باشم. و همی [شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 258 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1398 ساعت: 12:52

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
[شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 239 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1398 ساعت: 12:52